نویسنده: اکبر رضی زاده
منبع:راسخون


 
من
و کودکان تازه بالغ شعرم
با یک سبد شقایق قرمز
و کوله باری از انتظار
برای دیدن مثنویِ نگاهت
به ایستگاه ترن آمدیم
تا سحرگاه زرفام ورودت را
در پگاهی گلگون
جشن بگیریم
ولی افسوس...
شقایق ها همه پژمرد
و انتظار
با کودکان تازه بالغ شعرم
در حسرت دیدار تو
به گِل نشست
و ایستگاه ترن
در غربت نیامدن تو
در هم فرو شکست!